۲-۲-۳-افشاریه، زندیه، قاجاریه، پهلوی و دوره معاصر
نادشاه افشار در سال ۱۱۴۹ هجری قمری به دنبال سرکوب شورش بختیاری ها به چهارمحال آمد. نادر از راه دزپارت و پس از گذر و از رخ و دامنه جنوبی دشت لار وارد هفشجان شد اما برخلاف پادشاهان گذشته عمل نمود. نادر با پیگیری سیاست صفویه ستیزی در هفشجان، بیگلر بیگیهای ترک صفوی را عزل و درصدد برآمد تا یک مرکز حکومتی مستقل در میانه دشت لار درست کند تا هم از شر اقدامات حاکمان هفشجانی(طرفدار و مدعی صفوی) راحت و هم قیام بختیاری ها را سرکوب کند.
بنابراین نادرشاه ضمن اعمال: ۱-سیاست صفویه ستیزی همانطوری که پایتخت را از اصفهان به مشهد برد؛ به دنبال محو نمادهای صفوی گشت ۲-بر سیاست قوم گرایی خود هرچند که صفویان نیز مثل خودش ترک بودند تاکید و مراکز ترک نشین را گسترش دا.د ۳-کوچ اجباری را نیز صورت داد.
این اقدامات نادرشاه هفشجان را برای اولین بار در منطقه نزول داد و این آغازی بر یک زوال است که تا کنون تشدید یافته است. نادرشاه محب علی بیگ قلیچهای ترکمان از سرداران خود را در هفشجان ماموریت داد تا در تنها قریه ترک لار، یعنی شَهرک لار که در همسایگی مرکز آن یعنی هفشجان بود مستقر شود و مرکز حکومتی چهارمحال را به آنجا منتقل کند
و بعد نیز از همین دزپارت به جنگ با بختیاری رفت و آنها را شکست داد؛ در این مدت هفشجان همچنان مرکز راهی، تجاری و مذهبی خود را داشت و عالمان خود را برای ترویج و اموو مذهبی شیعه داشت. حتی نماز جماعت را در هفشجان ادا میکردند.
نادر در اقدام بعدی خود بخش بزرگی از فیلیها(لر کوچک لرسان) را در هفشجان استقرار داد و همزمان بخش بزرگی از خلج ها(ترکان) را به هفشجان منتقل کرد از این زمان هفشجان خود شاهد درگیری های قومی فیلی و خلج از یکسو و اختلافات فارس و ترک و بختیاری بود و مجالی برای وحدت پیش نیامد و فرصت قیام علیه نادر امکان پذیر نبود.
بعدها که نادرشاه سردار خود محب علی بیگ را نیز کشت و زندیه آمد. دوران حکومت ۱۰ ساله در شهرک(شهر کیان) به پایان رسید. خاندان ریاحی که به تازگی در منطقه قدرت گرفتند بی واسطه حکومت چهارمحال را در عصر زند بر عهده داشتند و در چالِش تُر مستقر شدند و تا دوران قاجاریه حدود ۴۰ سال حکومت مرکز چهارمحال را داشتند. کریمخان زند به جهت جنگ با بختیاری در این دوران هم در مَرغ گَندمان حضور داشت و هم در مرغ شاه هفشجان. در این دوره هنر حجاری هم کساد بود اما تنها نشانه های هنر این استان را نیز باید در این شهر جستجو کرد و از آنجمله تنها نماد شعر و شاعری استان در عصر زندیه سنگ قبر نفیس قاید خلیفه قلی بن قاید خارجه وردی هفشجانی به سنه ۱۱۹۷ هجری قمری است.
دوران زندیه نیز به پایان می رسد و در مجموع دوره های افشاریه و زندیه که اوج هرج و مرج در ایران شده بود و به موقعیت حکومتی هفشجان نیز خدشه وارد شده بود اما ادامه روند مذهبی هفشجان ادامه پیدا کرد. ابتدای قاجاری می رفت که هفشجان اهمیت خود را باردیگر به طور کامل احیا کند اما…
با لشکرکشی های آغا محمدخان قاجار و سقوط زندیه، هفشجان اندک مدیدی از سنه ۱۲۱۰ تا ۱۲۶۵ هجری قمری، و آغاز دوره ناصرالدین شاه قاجار موقعیت حکومتی چهارمحال را داشت. در این دوره بخشی از بازماندگان زندیه در فرار از حملات آغا محمد خان از شیراز به قمشه و دهاقان چهارمحالِ منفصلِ اصفهان مراجعه کردند و با سخت تر شدن اوضاع به هفشجان مرکز چهارمحالِ متصل مراجعت کردند و تا کنون نیز در این شهر حضور دارند(طایفه تخت کش ها)
زندها آخرین طایفه حضور یافته در هفشجان جدید هستند و مجموعه قومیتی هفشجان در این دوره کامل می شود. فتحعلیشاه بعنوان آخرین پادشاه مشهور حضور یافته در مرغ شاه هفشجان و ارتفاعات شاه نشین بُزلَر هفشجان است.
هفشجان این دوره نیز عالمان معاصر و مهم را داشته است. در اواسط قاجاریه بازهم موقعیت هفشجان تضعیف و در اواخر آن با تصرف چهارمحال اصفهان و جایگزینی خوانین بختیاری بجای چهارمحالی(چالش تُری) به اوج رسید. از جمله واقعه سقوط هفشجان در جریان جنگ یکماه پهلوان شهید عوض هفشجانی در مقابل بیش از ۸ هزار نفر از قشون خوانین (امیر مجاهد و امیر اشجع) که پس از یکماه با شهادت عوض و همسر شجاعش ماهی خاتون هفشجانی به اوج خود رسید.
علمای اصفهان هر یک به نوبه خود این واقعه و جنایات را محکوم کردند بواسطه آن بفرمان مظفرالدین شاه در خصوص تقسیم اراضی میان رعایا و خوانین که پیش از این واقعه صورت گرفته بود اشاره کردند. شهید عوض و ماهی نیز تبدیل به یکی از سمبل های شیعه مذهبی منطقه در اواخر قاجاریه گردیدند.
در دوران قاجاریه عالم و مجتهد آیت الله مهدوی الخوانساری از سوی حوزه علمیه نجف اشرف ماموریت یافت تا در چهارمحال اصفهان به نمایندگی از حوزه تشیع و پرداخت به مسائل دینی در مرکز دینی هفشجان حضور یابد و از آن زمان فرزندان آیت الله مهدوی هر یک به عنوان عالمان و دانشمندان زمان خود در هفشجان پرورش یافتند. از جمله می توان به عالم جلیل قدر و شاعر مشهور میرزا احمد مهدوی و برادر گرامیشان آیت الله محمد مهدوی الخوانساری الهفشجانی در دوران معاصر اشاره کرد.
در دوره پهلوی هفشجان بارها به عنوان دارالمومنین اصفهان خوانده می شد. از جمله آیت الله سید محمد رضا گلپایگانی (ره) از بزرگترین مراجع تقلید دوران معاصر و دوره پهلوی بارها هفشجان را به عنوان دارالمومنین خطاب کرده است. (الحق هفشجان دارالمومنین شیعه است)
در جریان انقلاب ۱۳۵۷، با حضور نماینده آیت الله سید روح الله خمینی رهبر انقلاب، در هفشجان؛ ضمن تحریک شدن و جرقه ای بر آتش گروه های مذهبی شد و مردم هفشجان در دی ماه ۱۳۵۷ بخصوص با عنوان تنها کانون قدرت مذهبیون چهارمحال و بختیاری در ۲۷ دی ۱۳۵۷ خورشیدی، ضمن حضور در مرکز شهرکرد، آخرین نماد سلطنتی شهرکرد و مجسمه پهلوی دوم را سرنگون و به بخشهای بزرگی از مراکز دولتی حمله کردند.
شهر هفشجان در دوران پهلوی و با تشکیل استان چهارمحال و بختیاری در محدوده امروزه هموراه به عنوان یکی از بزرگترین مراکز مذهبی، جمعیتی این استان محسوب می شدهاست. در اولین سرشماری کشور در سال ۱۳۳۵ هفشجان با عنوان نقطه شهری با جمعیت بیش از ۶۵۷۳ نفر محسوب گردید. اما در تقسیمات اداری-سیاسی کشور سرانجام در سال ۱۳۵۵ در حالی که جمعیت آن از ۱۱۱۵۳ نفر گذشته بود و چهارمین شهر بزرگ استان چهارمحال و بختیاری محسوب میشد دارای شهرداری گردید. شهر هفشجان در دوره جمهوری اسلامی با رشد و گسترش بیشتر همراه بودهاست و هم اکنون با جمعیتی در حدود ۳۰۰۰۰ نفر از بزرگترین و تاثیر گذارترین شهرهای این استان شناخته میگردد.
پس از انقلاب اسلامی ایران و با آغاز جنگ تحمیلی نیز فرماندهان، سرداران و رزمندگان هفشجان در جبهه ایران حضور یافتند. اهدای بیش از ۹۰ شهید در عرصه دفاع مقدس، صنعت و حوادث تروریستی به نظام مقدس جمهوری اسلامی نشان از ولایتمدار بودن مردمان این دیار است.
شهری چند بعدی که هم میراث تاریخی از ۹۰۰۰ سال پیش تا کنون دارد، هم دارالمومنین کهنی محسوب میشود و هم به پایتخت صنعت جوش جهان شهرت دارد. به امید حفظ میراث هفشجان، یگانه قطب تشیع دوازده امامی منطقه چهارمحال و بختیاری از عصر تیموری تا کنون….
۳-آثار تاریخی
تپه اسکندری و تپههای اطراف آن، تپه شهر کهنه، کتیبه گرنوشته، گورستان تاریخی بُزلَر، گورستان ارامنه سیرک، مسجد خلجاء(قلعه)، آجرنوشته عیلامی میانه، شیرهای سنگی سردر پارک ملی، امامزاده شاه منظر خاتون، تپه(چغات) ترابی، تپه(چغات) هوشنگی، تپه(چغات) سیراله، تپه(چغات) شاهقلی بیگ و …
۳-۱-محوطههای باستانی هفشجان
استقرار بیش از ۴۰ سکونتگاه نوسنگی تا تاریخی در دامنه کوه جهانبین که از شمال غربی تا جنوب شرقی شهر قرار دارد، نشان از وجود یک عرصه وسیع ماقبل تاریخی است که در چند هزار هکتار گسترش یافته و بهصورت یک شهر بوده است و چون در این زمان، چنین کلنی بزرگی از جمعیت انسانی در ماقبل تاریخ در هیچ جای دیگر جهان ثابت و گزارش نشده و انسان از مرحله غار نشینی و ده نشینی و کلنیهای چند ده نفر فراتر نرفته بوده، این شهر یعنی شهر پیش از تاریخ هفشجان(نوسنگی) می تواند از نخستین جوامع شهری جهان باشد. کاوش باستان شناسی این پهنه وسیع و ثبت جهانی این شهر پیش از تاریخ خواسته بهحق هفشجان خواهد بود. به هر حال در این عرصه وسیع دههای محوطه باستانی مهم وجود دارد و هر کدام نیاز به ثبت ملی دارند. این محوطههای باستانی قطعاً از مجموعه آثار تارخی ذکر شده فراتر خواهند بود.در اینجا تنها به ذکری مختصر در خصوص اولین و مهمترین اثر ملی تاریخی استان چهارمحال و بختیاری اکتفا میکنیم.
تپه اسکندری و تپههای اطراف آن
تپه اسکندری هفشجان به عنوان اولین و کهنترین اثر ملی استان چهارمحال و بختیاری به شماره ثبت ۸۸۶ در تاریخ ۱ دی ۱۳۴۸ و مربوط به دوره نوسنگی تا عیلامی است. وجود سفالینههای پیش از تاریخ تا تاریخی و وفور ابزار سنگی همچون فِلینت و اُبسیدین از استقرار این مکان از هزاره هفتم تا هزاره اول قبل از میلاد خبر میدهد و بیانگر توالی تمدنی منطقه است.
فعالیتهای باستانشناسی جهانگیر یاسی از مرکز باستانشناسی ایران در این محوطه باستانی در تابستان ۱۳۴۷ خورشیدی، کهنترین و اولین کاوش باستانشناسی منطقه و استان چهارمحال و بختیاری است. و نیز فعالیتهای موثر باستان شناسی آلن زاگارل در سال ۱۳۵۷ خورشیدی نیز بروی این تپهها در پیشینه نگاری این عرصه، مهم و تاثیر گذار بودهاست.
براساس شواهد موجود، تپه مرکزی مجموعه چغات های اسکندری هفشجان (محوطه S12) در سال ۱۳۷۵ بار دیگر مورد بررسی سطحی و گمانهزنی قرار گرفت. باستانشناسان در گمانهزنیهای خود در کمال ناباوری به کتیبهای به خط میخی عیلامی برخورد کردند که وجود یک زیگورات یا چیزی شبیه به آن را به خوبی در این منطقه نشان میدهد.با توجه به این کاوش می توان نتیجه گرفت که اگرچه این تپه باستانی متعلق به دوران پیش از تاریخ است و از ۹۰۰۰ سال تا ۶۰۰۰ سال قبل در زمرهی محوطههای تاریخی پیش از اختراع خط محسوب میشود اما کشف کتیبه عیلامی بیانگر تداوم و استمرار تمدنی بزرگ در این منطقه میباشد و در دوره عیلامی نیز ساختمانی عظیم همچون زیگورات یا معبد الهی را داشته استو یکی از احتمالات مرتبط آن است که ضمن حفظ اصالت عرصه وسیع ۹۰۰۰ ساله هفشجان اما در ۳۰۰۰ سال پیش و در دوره عیلامی میانه این منطقه یکی از پایتختهای عیلامیان بودهباشد.
۴-وجه تسمیه
جهت وجه تسمیه هفشجان یا هوشگان شعر زیر بی مناسبت نیست:
این شهر کهن به دوره «سنگ» گردیده بنا به دست «هوشنگ»
آتش چو در این مکان عیان شد مشهور به شهر «هوشگان» شد
هفشجان یا هفشه جان معرب واژه پارسی هوشگان است. کلمه هوشگان نیز مخفف و برگرفته از نام هوشنگیان میباشد. هوشنگیان منتسب به هوشنگ پادشاه پیشدادی میباشد به طوری که کشف آتش و اجرای جشن سده نیز به او نسبت داده میشود، هم اکنون نیز بخش وسیعی از املاک هفشجان در دشتی واقع شده است که بزرگان و ریش سفیدان آن را دشت هوشنگ شاه میدانند. علیرغم آنکه پیشدادیان ریشه در اساطیر ایران دارد، اما در اینجا کلمه هوشنگیان مشخصاً و الزاماً وجود فردی به نام هوشنگ را به تأیید نمیرساند بلکه این عقیده ریشه در ادبیات شفاهی مردم داشته و این گونه تأثیر خود را بر نام این شهر گذاشته است. با این وجود عظمت آثار تاریخی هفشجان و پیشینه تاریخی۹۰۰۰ ساله این شهر اهمیت تاریخی هفشجان را میرساند.
هوشنگ (hu-shang)
کسی که منازل خوب فرهم سازد. هوشنگ در اوستا «هئوشینگه» آمده است که از دو واژه هوش و هنگ است. هوشنگ از پادشاهان پیشدادی است و در اوستا فقره ۲۱ از آبان یشت و در فقره ۲۴ از ارت یشت نام هوشنگ آمده است. فردوسی هوشنگ را به چم هوش و فرهنگ گرفته است.
۵-زبان و مردم
زبان مردم هفشجان فارسی است که با لهجه هوشگانی تکلم میشود. لهجه هوشگانی گونهای از فارسی شکسته است و ریشه آن فارسی پهلوی است. به علت مجاورت با ایل بختیاری نیز تعدادی از لغات بختیاری و اقوام دیگر در زبان اهالی هفشجان دیده میشود. شهرهای هفشجان، شهرکرد، بروجن و فرخ شهر مراکز مهم فارسی زبان استان چهارمحال و بختیاری محسوب میگردند.
امروزه بالای ۷۰ درصد از مردم شهر هفشجان به شغل جوشکاری مشغول هستند. آوازه تبحر جوشکاری مردم این شهر به گونهای است که بیشترین و دقیقترین جوشکاریهای پروژههای مهم کشور در زمینههای لولههای انتقال گاز، نفت و … به آنها سپرده میشود و شهر هفشجان را به شهر صنعتگران مشهور کرده است.
مردمان هفشجان، مردمانی هنرمند و صنعتگر در ادوار متخلف تاریخی بودهاند. یکی از این هنرها، هنر سنگتراشی و حجاری هفشجان از عصر صفویه بودهاست که هفشجان را به یگانه قطب صنعت حجاری استان چهارمحال و بختیاری و خوزستان تبدیل کردهاست و همچنان نیز این شغل بومی در محله سنگتراشها در حال حیات فعالیت است.
جوانان هفشجان در مجتمعهای نفت و گاز پارس جنوبی پالایشگاههای آبادان و بندرعباس و طرحهای خطوط لوله سراسر کشور و حتی خارج از کشور به حرفه جوشکاری اشتغال دارند. جوش استیل، کربن، کاپرنیک و آرگون از انواع جوشکاری حرفهای است که هفشجانیها در ارائه آن تبحر دارند.
کیفیت کار متخصصان صنعت جوشکاری و تعداد بالای فعالان این حرفه سبب شده است تا این شهر اکنون به عنوان پایتخت صنعت جوش کشور شناخته شود و تلاش برای ثبت هفشجان در یونسکو به عنوان پایتخت صنعت جوش جهان در حال پیگیری است.
در راه اعتلای صنعت ایران، صنعتگران بسیاری از شهر هفشجان جان خود را از دست دادهاند و در این زمینه تا حدود ۳۰۰ جان باخته از ابتدای ورود صنعت جوشکاری خصوصاً دهه ۱۳۳۰ خورشیدی تا کنون بر آورد شدهاست. از آن جمله دهها تن از جانباختگان حوادث تصادف صنعتگران ذوب آهن اصفهان در پیش از انقلاب اسلامی، ۱۲ صنعتگر هفشجان در حادثه انفجار سرخس و ۸ صنعتگر دیگر در حوادث تروریستی دیاله عراق در دوره معاصر از مهمترین حوادث مربوطه بوده اند.